در ابتدا به طور خلاصه به تعریف پردازش زبانهای طبیعی، محدودیت ها، موانع موجود و همچنین کارکردهای مهم پردازش زبان های طبیعی پرداخته می شود. پس از آن مفهوم ترجمه و ترجمه ماشینی که یکی از مهم ترینکارکردهای پردازش زبان های طبیعی می باشد، بیان می گردد. اجزای مورد نیاز در معماری ماشین های ترجمه بیان گردیده و روشهای موجود در ترجمه ماشینی از ابتدا تا به اکنون تشریح و مزایا و معایب هر کدام ذکر می گردد. در پایان نیز با تاکید بر روش ترجمه ماشینی مبتنی بر روش های آمارگرا، ترجمه ماشینی در زبان فارسی مورد بررسی قرار می گیرد. اين مجموعه برای معرفی انواع پردازشهای موجود بر روی زبان های طبیعی و به خصوص ترجمه ماشینی متون، انواع روشهای موجود و روند پیشرفت و بهبود ماشین های ترجمه به پژوهشگراني كه هدفشان تحقيق در حوزه پردازش زبان و به خصوص ترجمه ماشینی است، كمك موثري باشد. در ضمن، به موانع موجود به خصوص در زمينه ترجمه ماشینی زبان فارسی اشاره گرديده و در خاتمه راه حل های پیشنهادی موجود براي بهبود ترجمه ماشيني و به ویژه برای زبان فارسي مورد بررسي قرار گرفته است.
واژه های کلیدی:
ترجمه ماشینی، روشهای آماری، پیکره، فارسی.
مقدمه
پردازش زبانهای طبیعی نقشی بسیار عمده و کلیدی به خصوص در ترجمه ماشینی، بازیابی اطلاعات تک و دوزبانه، خلاصه سازی اسناد، مدیریت محتوا در سیستم های آموزشگر، خطایاب نحوی و معنایی متون، درک و تولید متون فارسی، تشخیص صحبت، تبدیل متن به گفتار، تحلیل نحوی، استخراج اطلاعات از متون و بسیاری کاربردهای دیگر ایفا می کند.
ترجمه خود كار متون، جزو اولين كاربردهاي غير محاسبه اي كامپيوتر است. ايده ترجمه ماشيني اولين بار در بحثي بين وارن ويور و آندره بوث شكل گرفت. مدل آنان بر اساس جداولي طراحي شده بود كه در آنها براي رمز گشايي، از تواتر كلمات و حروف استفاده مي شد.[1]
با پيدايش تكنيك هايي چون جست و جوي دودوئي و روش تقليل مسأله در الگوريتم هاي برنامه سازي و ايده ويرايش ثانويه در ترجمه، اعتقاد به عملي بودن ترجمه ماشيني قوت گرفت. در پايان دهه 50 و اوايل 60، COMIT به عنوان اولين زبان همه منظوره پردازش نماد مطرح شد و برنامه هاي كمكي واژه پرداز به مرحله پياده سازي رسيد. از سوي ديگر در زمينه زبان شناسي، نسبت به ساخت جملات زبان، ديد الگوريتميكي تحت عنوان دستور زبان گشتاري مطرح گرديد.
نتيجه پروژه هاي دهه 60 كه بيشتر از آنها براي مقاصد سياسي استفاده مي شد، پيدايش دو شاخه اصلي در روش هاي ترجمه ماشيني بود. يكي از اين روش ها استفاده از فرم هاي اصلاح شده دستور زبان گشتاري و ديگري استفاده از اطلاعات آماري در مورد نقش كلمات در جمله و ترجمه آنها بود. در پايان دهه 70، اعتقاد عمومي بر آن بود كه ترجمه ماشيني بايد پيچيده تر از جابه جايي و جايگذاري كلمات زبان مبدا براي رسيدن به زبان مقصد باشد و ماشين بايد به نوعي يك فهم از معناي هر دو نوشتار پيدا كند. اين اعتقاد راه را براي استفاده از تكنيك هاي جديد هوش مصنوعي و به خصوص پردازش زبان طبيعي در ترجمه ماشيني هموار كرد و در اين مدت شاهد پيشرفتهای چشمگيری در قلمرو ترجمه ماشينی و دستاوردهای متنوع جانبی آن بوده ايم. اهميت اين پديده جديد و مقتضيات عصر ارتباطات و اطلاعات ايجاب كرده است كه ميزان سرمايه گذاری در اين عرصه در سالهای گذشته بسيار چشمگير باشد.